نتایج جستجو برای عبارت :

توقع، پیامدِ اضافه‌کاری

روانشناسی پرتوقع ها...
آیا تا به حال برایتان پیش آمده که انتظار جواب پیامی را بکشید که فرستاده اید؟
اگر پیش آمده، پس شما جزو دسته ی آدمهای بسیاااااااااار پرتوقع هستید.
آدمهایی که توقع دارند؛ انسانهای دوروبرشان یا حرفی را نزنند و یا اگر زدند حداقل خلاف آن عمل نکنند.آدمهایی که توقع دارند؛ چون توی زندگی کسی سرک نمی کشند، بقیه هم سرشان توی زندگی خودشان باشد.آدمهایی که توقع دارند؛ جواب خوبیهایشان نه با خوبی، که حداقل با بدی داده نشود.آدمهایی که
 
تموم غصه‌ها از همون جایی شروع میشن کهترازو برمیداری و می‌ افتی به جون دوست داشتن تو.اندازه می‌گیریحساب و کتاب می کنیمقایسه میکنیو خدا نکنه حساب و کتابت برسه ب اون جا کهزیادتر دوسش داشتیزیادتر گذشتیزیادتر بخشیدیب قدر ی ذرهحتی ی ثانیهدرست از همون جاست که توقع شروع میشهو توقع شروع همه ی رنجاییِ که ما می‌ بریم
 
اغلب ما "سواد رابطه" نداریم...
بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمها با هم فرق دارد
توقع داریم کسی که با ماست، خود ما باشد 
حتی حاضر نیستیم به نیازها , خواسته ها و علایق او توجه کنیم
غرور خودمان را بسیار دوست داریم!
اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد !
و درکش سخت است برای ما
که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته...
نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه ای بسازد...
ما بلد نیستیم کنار هم باشیم...
وقتی که زن و شوهر در پایان کار روزانه یا در وسط روز بهم می‌رسند، و همدیگر را می‌بینند، هر دو از هم توقع دارند که توانسته باشند محیط را شاد، سرزنده، قابل زیست و رفع کننده‌ی خستگی ساخته باشند. این توقع بجایی است. اگر چنانچه بتوانید این کار را بکنید، زندگی شیرین می‌شود. ۱۳۷۸/۱/۲۴
 
واقعا اگر یه مدت نبودیم یا به هر دلیلی نشد پست های بقیه رو بخونیم و نظر بدیم، وقتی اومدیم باید بیایم از بقیه بابت اینکه این مدت نبودیم، معذرت خواهی کنیم؟
«معذرت خواهی کردن» در این باب، ایجادِ توقعِ متقابل نیست؟
در عرف وبلاگنویسی، نباید «ایجاد توقع» به عنوان «احترام به مخاطب»، تلقی به قبول بشه!
چرا؟ چون توقع داشتن از دیگران در عرف اخلاقی، ریشه خیلی از رذایل اخلاقیه، مثلِ بدبینی، بدگمانی، حساسیتهای آزار دهنده...
"آی چرا وقتی رفتی چند روز ن
یه حس درونی میگهتو نمی تونی، دیر به خودت اومدی و دیر شروع کردی، خیلیییی دیرِ برای جبران و رسیدن به موفقیت
اما یه حس دیگه میگه
اگه تو واقعا بخوای، اگه هدفت برات مهمه، توی این زمان کم هم میتونی همه چیزُ جبران کنی...تو میتونی عالیترین بشی...

#کی بشه این ناامیدی و این بی انگیزگی از زندگی من بره بیرون...:/
##من میتونم! میتونم بشم اون چیزی که میخوام و اون چیزی که ازم توقع دارن(از خودم توقع دارم)
فیلم زندانی‌ها ده‌نمکی به فوق العادگی دیگر فیلم‌هایش نبود، امّا ارزش دیدن و وقت گذاشتن را داشت. می‌دانید وقتی ما ده‌نمکی را با سری اخراجی‌هایش که هنوز هم که هنوز است جذاب است می‌شناسیم، توقع بالاتری از او داریم.(هر چند که به اخراجی‌ها هم نقد‌هایی داریم).درون‌مایه و تم فیلم زندانی‌ها خوب است مخصوصا که با نگاه طنز با آن برخورد شده است ولی توقع از ده‌نمکی بیشتر بود که چیز بهتری از آب دربیاورد ... البته این‌بار آقای ده‌نمکی به مفهومی روی
ما اگر پیچیده ترین و غیر محتمل ترین موارد و اتفاقات و جریاناتِ تمام دوران، یعنی چه گذشته و چه آینده را داشته باشیم، توقع داریم که همه ما را درک کنند! هرکس هم درک‌ش نکشد ما شانه بالا می‌اندازیم و لبانمان را به پایین کش می‌دهیم که مگر چه چیز عجیب و غریبی بود که درک نکرد! اما نوبت به خودمان که می‌رسد، درک نمی‌کنیم! اصلن متوجه نمی‌شویم! غریب است، نمی‌فهمیم، درک‌مان، به دَرَک می‌رود...
پس از مدت‌های زیادی فکر کردن به این‌که چرا حال من با برخی رفتارها از سوی بعضی از آدم‌های اطرافم بد می‌شود، به این نتیجه رسیدم دلیل آن این است که در روابطم بیش از آن‌چه وظیفه‌ی من است، از خود مایه می‌گذارم. (تشخیص حدود این وظیفه در روابط قراردادی (روابطی که قرار نیست احساسی در آن‌ها وجود داشته باشد) سهل است اما در روابط عاطفی بسیار دشوار خواهد بود تعیین کردن حد و مرز این‌که تا کجا وظیفه‌ی من است و از آن‌جا به بعد اضافه‌کاری محسوب می‌شود
2449 - «آرش سبحانی» خواننده فراری و حامی تحریم ملت ایران که شهدای مدافع‌حرم بخصوص شهید «محسن حججی» را تروریست نامیده بود، با اعتراف به ناتوانی گروه‌های اپوزیسیون در راه مبارزه با نظام جمهوری‌اسلامی گفت اگر اپوزیسیون خارج نمی‌تواند بر سر تحریم رسانه‌ برونمرزی نظام به توافق برسد، توقع «میدان میلیونی» داشتن خنده‌دار است!منبع: www.yon.ir/mzdr103
دانلود فایل اصلی
آمده‌ام بنشینم به حساب و کتاب. آمده‌ام تا یکبار هم که شده، با خود روراست بوده باشم. 
من کِی از لقمه‌ی آماده‌ای گذشته‌ام که حالا توقع گوشهٔ چشمی دارم؟ من کِی از راستی خودداری نکرده‌ام که حالا توقع سربلندی می‌برم؟ من کِی با فرازی به غرور نرسیده‌ام که حالا توقع ناامیدنشدن از نشیب را دارم؟ من کِی فتح خیبر کرده‌ام که حالا منتظر دژهای استوار قلبم باشم؟ من کِی صبر داشته‌ام که توقع عفو دارم؟ من کِی استوار مانده‌ام که حالا انتظار سبکباری دارم
از ادم نباید چیزایی ک حتی به فکرش نمیرسه رو توقع داشتحالم از همه ی لیتمنا بهم میخورهحالم از اینکه مستقل نیستم بهم میخورهحالم از اینکه وابسته به مکانم و نمیتونم تو خونه درس بخونم بهم میخورهشاید اگه شخصیت بد میشدم مث تانوس میشدم:/ با اینکه از دکتر استرنج و تونی و ثور خیلی خوشم میادحالم از اینکه تصمیمای زود میگیرم بهش میخورهحالم از اینکه خانواده هنه اش مراعاتمو میکنن و واضح رو راست نمیگن خیلی چیزا رو بهم بهم میخورهحالم از اینکه دارم اینارو می
مهدی صالح پور عزیز دعوت کرده که در یک پویش از بیان بخوایم یه تکونی بده به این سیستم وبلاگ نویسی دوست داشتنیش
بنده کلا نسبت به هر سیستمی که یه ذره بزرگ بشه کم امیدم
نا امید نیستم البته
الانم خیلی امید ندارم ولی خوب خدارو چه دیدی
اگر قرار هست اینجا اصلاح بشه، مشخص و مسلمه که چه تغییراتی باید اتفاق بیافته
اگاه و واضح هست که کمبود نسخه موبایلش دیده میشه
همونطور که کلوب انقدر دست دست کرد تا کامل کاربرهاشو از دست داد حالا تازه نسخه موبایل داده کج و
کار هست اما برای کسی که سطح توقع و انتظارش رو پایین بیاره. شغل هست برای کسی که همت و پشتکار به خرج بده و در مسیرش و انتخابی که انجام میده ثابت قدم باشه.

بزرگ ترین عامل بیکاری انتظارات و توقعات ماست، ان هم انتظارات یک طرفه. می خواهیم بدون تلاش و زحمت، بدون درد سر درآمد آن چنانی داشته باشیم.
بله اگر توقعات را پایین بیاوریم اگر حاضر شویم به خود زحمت دهیم و تلاش را متقبل شویم بی نهایت مشغله و کار وجود دارد. کافیست خود را از اسارت فکر و اسارت محدود فک
چند روز پیش ، موقع رانندگی ، یک پیرزن و پیرمرد از خیابان میخواستند رد بشوند ، بعد از اینکه من ایستادم ، که در آن موقعیت حق تقدم اصلا با آنها بود و من لطفی نکردم در حقیقت ، جفتشان ضمن رد شدن از خیابان با احترام خاصی از من تشکر کردند . 
این اتفاق باعث روشن شدن یک رشته افکار در من شد در همان لحظه ، به این شکل که : 
اگر رد می شدند و اینجور محترمانه تشکر نمی کردند آیا من ناراحت می شدم ؟
حالا که رد شدند و تشکر کردند حس خوبی در من ایجاد شده ؟ 
این رفتار محت
برای هیچکس مهم نیست من گوشی ندارم
یعنی اهمیتی نداره
واقعا برام تعجب برانگیزه که حتی خانوادمم از اینکه تو راه موندم چون گوشی نداشتم هیچ واکنشی نشون ندادن
فقط دعوام کردن چرا نگفتم دوستم منو میرسونه !!! من موندم دقیقا با چه وسیله ای بهشون اطلاع میدادم؟
حتی کسی که ادعا میکنه دوستم داره هم تلاشی نمیکنه 
براش مهم نیست
براش مهم نیست دارم با تلفن خونه بهش میزنگم
حتی نگفت بهم حتی شده پنجاه تومن کمک میکنه که گوشی بخرم
حتی نگفت گوشی قبلیتو بده تعمیر کن
خب این کتابم تموم شد. واقعا کتاب عجیبی بود. یه جاهایی واقعا کسل کننده بود یه جاهایی برعکس. یه چیزاییشو صادقانه بگم نفهمیدم. البته بار اولیم که مسخ رو خوندم همینجوری کامل برام روشن نشد. شاید بعد ها که دوباره بخونمش بفهممش کامل. البته دلمم برای کافکا تنگ شده بودا این که ادمو گیج میکنه. 
خلاصه که همین. من توقع داشتم یهو پریده نشه به اخرش. ولی خب نمیشه توقع داشت دیگه کامل نشده بود.
برم استراحت کنم یه خورده آهنگ گوش میدم بعدش ببینم کتاب جدید چی شروع
شب بود و ماه بود و بیابان اضافه شد
یک غصه بر ستم کشیِ جان اضافه شد
از سمت قلب خسته ی من ترس و دلهره
از سمت چشم های تو طوفان اضافه شد
موی تو، تور ماهی بی چاره قلب من
قلاب عشق آمد و بر آن اضافه شد
تیرت دقیق آمد و بر شعر من نشست
زخمی عمیق بر دل حیران اضافه شد
از بس خیال در سر من دور می زند
در کوچه ای هزار خیابان اضافه شد
گرمای بی نهایت اهواز بس نبود
توی سرم شلوغی تهران اضافه شد!
می خواستم ببینمت اما نیامدی
فیلی به تنگی دل فنجان اضافه شد
حالا سپیده سر زد
سلام
دوستان یک نکته ای که مدتی است ذهنم رو مشغول کرده را میخواستم با شما در میان بگذارم؛
یکی از مهم ترین ارکان برای تشکیل زندگی برای مرد و زن درک متقابل و در کنار هم بودن در شرایط های مختلف است . مثلا فکر نمیکنم هیچ دختری نباشد که بپذیرد همسر او وقتی حامله یا مریض است و نمیتواند همراهی جنسی با وی داشته باشد به دختران و زنان دیگر نگاه کند.
به همین شکل وقتی یک دختر نتواند شرایط کشور را درک کند و بفهمد متوسط درآمد مردم وقتی 2 میلیون است نمیتوان از
هرچی نوشتم پرید.
یک چی دیگه مینویسم.
اینه انصافتونننننن اینههههه الکی امرووووز از کامپیوتر محرووومم اینه کیییبوردو کیبونده... اینه که دو ماهه پول تو جیبیمو کم کردید بعد میگید حرفم نزن ایییینع اییییین ایییین. یک روز با دستای خودم میکشم اگه خودشو نکشه زود تر بمیری ان شا الله همه از دستت راحت شند.
 
مامانم چقدرررر بهش باااج میییده بعد توقع داره درست هم شه الان این وسط من چیییییمچرااا تف تو رون همتون بااز دفعه ی بعدی بیاید بگید که نه اصن اینکارا
من خیلی خیلی موافق این جمله هستم:
در عصر نامه های پستی قدیمی مردم وقتی نامه مینوشتند که حرف مهمی برای گفتن داشتند.بجای این که هر چه را بلافاصله به ذهنشان می رسید روی کاغذ بیاورند، با دقت بیشتری درباره حرفی که میخواستند بزنند و شیوه بیانش تعمق می کردند. توقع دریافت پاسخی با همان دقت و توجه را هم داشتند. اکثر مردم فقط معدودی نامه در ماه رد و بدل می کردند و معمولا خود را تحت فشار نمی دیدند که بلافاصله هم جواب بدهند. امروزه، من روزانه دهها ایمیل از
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب گفتی «خاله حنا زنگ بزن ماما» ولی موقعیتش رو نداشتم. خاله حنا رو دوست داری و او هم صادقانه عاشقته. برات بابت داشتن این خاله ی خوش ذات و مهربون خوشحالم. فقط حیف که اییینهمه ازش دوریم... حیف حیف... کاش کنار پدربزرگت یعنی بابام و مامانم و خاله هات بودیم تا می دیدی عشق خالصانه رو و با همه وجودت درک می کردی. عشق کسانی رو که می تونی با اکنیت خاطر به عشقشون اعتماد کنی.
چون نه تنها تو رو دوست دارند صمیمانه
بلکه عاشق تو هستند و حت
نمیدونم چرا بعضی از ما به خاطر کار بعضی از آدم ها، تفکرات مون در مورد جنس مخالف کاملا بد بین میشیم، جنس مخالف یه دیو دو سره که فقط به فکر منافع خودشه، من میخوام به عنوان یه دختر یه سری از این خرابی ذهن شما در مورد دختره ها کم کنم.
 این چیزهایی که من میخوام بگم نمیگم همه ولی حدقل هشتاد درصد دخترها این شکلی هستند دیگه شما ها باید عاقل باشید که سراغ اون 20 درصد نرید:
مورد اول، بعضی از پسرها میگن توقع دخترها بالاست، من یه دخترم و درسته توقع من خیلی با
سلام دوستان
پسری هستم که چند وقتیه از دختر خانومی خوشم میاد ولی تا حالا با ایشون رابطه ای نداشتم. میخواستم برای خواستگاری اقدام کنم، یه موردی هست که ذهنم رو مشعول کرده و اینه که ایشون اضافه وزن داره.
این از نظر من مشکلی نداره ولی خوب میخوام بدونم که آیا ایشون در آینده برنامه و هدفی دارن که این مشکل رو برطرف کنن، خودم هم توی این راه بهشون کمک میکنم، من از ایشون توقع ندارم که باربی بشن ولی در حدی که سلامتی شون به خطر نیافته و توی زندگی روزمره مشک
دلم سکوت و آرامش می‌خواد و متاسفانه دور و بریا توقع دارن من یه آدم سر حال پر حرف باشم، بیرون بیام، بشینم توی پارک، تخمه بشکنم, بخندم و...
حتی اگر تو هم مذمتم کنی و حتی اگر من همون بشم که این ها می‌خوان، یا حتی اگر تو هم همین رو از من بخوای، من از اینطور شدن متنفرم!
همیشه معتقد بودم و خواهم بود که بدترین عذابی که یه نفر می‌تونه متحمل بشه، فرزند اول بودنه.خیلی سخته که همه ازت توقع داشته باشن که سنگ صبور خواهر برادارای کوچیک‌ترت باشی، اما خودت ندونی سنگ صبور چیه. ازت بخوان تکیه‌گاه باشی واسشون اما خودت پشتت خالی باشه. محرم راز باشی در حالی‌که همه نامحرمن واست. مرهم زخماشون باشی در شرایطی که وقتی خودت زخمی می‌شی، جای زخمو بیشتر فشار می‌دی تا انقدر خون بیاد که بالاخره بند بیاد. رفیق باشی وقتی رفیق خودت
امروز همسر بعد از اتمام مکالمه اش با همتا ناراحت بود
بهم می گفت من چیکار کنم
یکساعت صحبت کردیم بعد که می گم خسته ام و .... خداحافظ... همتا ناراحت می شه. از من توقع داره مثل یک عاشق و نوجوانی که تازه به عشقش رسیده رفتار کنم. ولی من یه مرد جا افتاده ام ، عمری ازم گذشته ، مسولیت زندگی و سه تا بچه دارم . اینجوری نمی شه.اینجوری باشه و همتا بخواد با این طرز تفکر بیاد داخل زندگی وقتی ببینه من اینجوری نیستم صدمه می بینه
همسر بهم گفت
تو خودت می بینی که من تو رو
تو صبر از من توانی کرد و من 
من صبر از تو نتوانم
احساس میکنم باز دوتایی رفتن سفر در توضیح نبودنش هم میخواد مثل همیشه با شیطنت و خنده بگه چرا توقع داری همه جا با ما باشی؟ مشغول کار و زندگیت باش تا برگردیم. انقدر هم نپرس کِی برمیگردین. بعد هم بگه دختر تو چرا همش گوشی دستته! خداحافظ
درود بر آبجی کوچیکه ی گُلَم و خواهرِ نازنینم
می دانی خواهرم
به نتیجه ای رسیده ام
نتیجه ای هم تلخ و هم شیرین
یعنی زندگی و سرنوشت من را به این نتیجه رهنما ساخته است
و آن نتیجه این است:
"هرچه بیشتر خودت و وجودت را عاشقانه نثارِ کسی کنی شکننده تر می شوی و آسیب پذیر تر
آنگاه به راحتی دلت می شکند، عقده می کنی، توقع می کنی، منتظر می مانی، بی انگیزه می شوی و ...
ولی اگر وجودت را خرجِ خودت کنی، قوی و محکم می شوی،
به راحتی نمی شکنی، کم توقع می شوی، انگیزه ات
بعضی‌ها معتقدند که درست‌نویسی نیاز به استدلال ندارد. و یا حداقل ترجیح درست‌نویسی نیازمند اثبات نیست. و بعضی هم برخلاف آن دیگری می‌گویند که اگر اثبات شود و استدلال بر درست‌نویسی بیاوریم، دیگر این‌ همه عذاب برای دانش‌آموزان درست‌نویسی در آموختن نیست. و حداقل دشواری‌ها، راحت‌تر تحمل می‌شود! 
من نه این طرفی هستم و نه آن طرفی ! اما این را می‌فهمم که این ریاضت نگارشی فایده دارد و شاید ذکر چند فایده، بی‌فایده نباشد!
مهم‌ترین آن : شما به صو
شرمسار یک نظر گشتیم و هست از چشم تو
یک نظر دیگر توقع شرمساران ترا
دیوار اشعار  هر روز یک شعر از من و یکی یک شعر در همین موضوع هم از خواننده ها این طوری کلی شعر و کلی درس زندگی یاد میگیریم
خیلی ممنون که سعی میکنید این دیوار اشعار را تمیز نگه دارید و چیزی رو ش نمی نویسید ولی لطفا روش بنویسید این طوری خیلی قشنگ تره
خوبه کمی هم بسط و بحث اضافه کنید
ببخشید اگه گاهی مطلب من در دیوار نخواستنی می‌شه
 خودتون دست به کار اصلاحش شید
موضوعی بخوانید ...
سلام
من یه پسر 26 ساله ام، بیکارم و هیچ پولی هم ندارم، و همین بیکاری باعث شده دیگه انگیزه ای برای زندگی نداشته باشم، نه توقع زیادی داشتم ، نه دنبال کار خیلی پر درآمدی بودم، فقط توقع یه حقوق معمولی دارم که بتونم مستقل بشم .
نمیدونید 26 سالت باشه و هنوز مجبور باشی از خانواده پول بگیری چقدر سخته ! پدرم وقتی کوچیک بودم فوت شده و واقعا پشتوانه ای ندارم.
دو سال پیش رفتم و دانشگاه رشته حقوق ثبت نام کنم به امید اینکه بتونم با مدرکش برم سرکاری ولی الان ح
نمیدوستم از کجا شروع کنم و برای پست اولی که میخوام بنویسم چه موضوعی انتخاب کنم ... 
تو این 2 سال و 7 ماه (3 روز مونده البته) که از اومدم به اینجا گذشته و بعد از 19 سال و خورده ای زندگی وابسته به خانواده دارم سبک  جدیدی رو تجربه میکنم و کلی فراز و نشیب که حتما حتما همشون رو به تحریر قلم درمیارم ( :دی) ، چیزی که بارها و بارها و بارها تجربه کردم و بهم ثابت شد، این بود که نباید از کسی توقع داشته باشی ( البته از قبل هم میدونستم خب ولی شنیدن کی بُوَد مانند دید
عرض سلام‌ و تشکر از توجه و همراهی تون
بی مقدمه موضوع این جلسه رو عرض میکنم:
قبل از اینکه بخوایم باز بگیم مشکلات اقتصادی و ... ، بنظرم یه موضوع مهم تر هست که تو این تاپیک درباره ش بحث میکنیم‌، اونم عقده پسر ها هست . پس موضوع میشه عقده پسر ها، عقده واژه بد و توهین آمیز نیست، اصلا این قصد رو ندارم، در ادامه من نظر خودم رو میگم و از شما هم میخوام وارد بحث بشید . 
یکی از دلایل اصلی کاهش درخواست ازدواج از طرف پسر ها ، دل شکستگی هست که‌ دارن، عده ای شون ح
رتبه ها اومد
مبارکتون باشه ...
نمی دونم باید به خودم تبریک بگم یانه ؟شایدم بایدصبرکنم تا شهریور ببینم چی پیش میاد؟شایدم توقع من زیاد...نمی دونم
رتبه م نمی گم خوب شده ولی ازچیزی که بعد جلسه فک میکردم بهترشده اول که رتبه ها اومد ققط زل زدم به رتبه م هیچ حس خاصی نداشتم یکم گیج بودم یکم که چه عرض کنم ...ازم سوال میپرسیدن اصلا نمی تونستم جواب بدم
بعدش کم کم که ویندوزم بالا اومد یه حس خوشحالی اومد سراغم ....خواهروهمسر خواهر عزیز زنگ زدن پرسیدن چی کارکرد
آموزش استاندارد زبان ترکی آذربایجانی از پایه و با الفبا
⏮ تدریس پله‌ای گرامر و واژگان با هم
⏮ اضافه شدن مجموعه ویدئوهای آموزشی آنلاین
⏮ اضافه شدن بخش ضرب‌المثل‌ها
⏮ اضافه شدن بخش سخن بزرگان
⏮ اضافه شدن بخش کتابخانه و مکالمه بصورت اولیه@azerbaycan_turki@turkce_fa
[عکس 720×1280]
مشاهده مطلب در کانال
و هنر هیچگاه قلب مرا به سخره نگرفت. 
هیچگاه تنهایم نگذاشت. در سکوت و عقل کنار من بود، 
و هر زمان، هر زمان-دیر یا زود- حضور من را پذیرا شد. 
برایم با عشق چای ریخت و نگذاشت هیچ سرمایی در من نفوذ کند. 
چه معشوقی از آن بهتر میتوان یافت؟ در نهایت مهر، بی توقع و زیبا... 
باشد که لایق باشم.... 
لبِ راه پله شوخی‌ای احمقانه کرد و همانطور که دراز کشیده بود خواست پاهاشو بندازه لایِ پاهام. اگر حواسم نبود با سر می‌افتادم رو پله‌ها! اعصابم بهم ریخت از این شوخیِ خطرناک. برگشتم و با عصبانیت تمام دعوایش کردم. بچه کُپْ کرد!! توقعش این بود که من بخندم. با دستم زدم به پاهایش. محکم خورد. با عصبانیت خیره شدم به صورتش. بی صدا و با حالتی مظلومانه نگاهم می‌کرد. از پله‌ها که رفتم پایین دلم سوخت. زیاده روی کرده بودم. برگشتم پیشش و دیدم هنوز تو همان حالت
به نظرم
حرف دل رو زدن
و مخصوصا با نوشته به زبون اوردن
خیلی خیلی جرات میخواد.
چون تو وقتی حضوری حرف میزنی یه بار حرفو میزنی و تموم میشه.
گاهی حتی اماده سازی نداری
ولی وقتی مینویسی
ممکنه بارها چکش کنی
گاهی حتی پاکش کنی.
 
خودم رو ازین جهت دوست دارم.
 
یه چیزم هست
 
که دوست داشتم به شما هم بگم
 
وقتی توی کشوری زندگی میکنین که بهترین کشور دنیا انتخاب شده امسال
ولی در وضعیت افتضاحی به سر میبره
 
اتوماتیک توقع و انتظاراتتون رو از همه جهان پایین تر خواه
تولد گل دختر، روز جمعه هفده بهمن برگزار شد..
با تم خرگوشی مامان ساز.. یه ریسه و سه تا بادکنک و کیک خرگوشی دست ساز ِِ بی بی اش.
با حضور عمه هاش و شب با خانواده خودم..
با مقداری حواشی..
امیدوارم دل کسی نشکسته باشه و کسی تو زحمت بی جا نیفتاده باشه..
من نیتم تماما خیر بود و واقعا توقع کادو نداشتم..
سعی کردم به ساده ترین شکل ممکن جشن بگیرم..
ولی خب به این نتیجه رسیدم که سال دیگه لااقل به اسم "تولد" برنامه ای نگیرم.. برای هیچ کدوم مون..
امسال چون اولین تولد دخت
توقع نابجای بسیار زیاد و غیرمنصفانه دارید، ولی قبول ندارید. 
 
مقابله کردن، بی نتیجه ست. کانه به دو زبان غیر هم ریشه از دو نقطه ی دوووووور دنیا گفتگو می کنیم. منطق ها، سریرت ها، ذات سینه ها، آنقدر دور از هم هستند که من فقط خسته و ناامیدم از کمترین اثر حرف...
 
خدایا، اینجا حمایت تو رو لازم دارم...
سلام
موضوع رحمت خدا بود و تجسم این رحمت در وجود امام معصوم علیه السلام...
رسید به رحمت و مودت در دل مومنین ... ویاد کارگاهمون افتادیم که ما باید بنای جامعه رو بر اساس محبت بگذاریم...
بحث رفت بر اینکه مدل زندگی هامون به سمتی رفته که از محبت خالصانه برداشت های سوء میشه، بعضا سرزنش می کنند و حتی ممکنه در یک گروهی اون خوبی و محبت یک نفر رو برنتابند و حتی زشتی او محسوب کنند!
مثلا بگذارند به حساب فضولی، چاپلوسی، عوام بودن و عقب ماند'ی، تحجر و ...
حرف این ب
چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|
آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|
این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟
چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|
ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه
حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|
خورشت آلو اسفناج 
خورشت واقعا لذیذ و آسون اول یه پیاز نگینی تفت بدید بعد سینه یا ران مرغ بهش اضافه کنید با نمک فلفل و زردچوبه و زعفران تفت بدید و آب بریزید بپزه.بعد که پخت از آب مرغ جدا کنید و در روغن سرخ کنید و کنار بذارید.یک تا دو دسته اسفناج رو درشت خرد کنید و تفت بدید فلفل و زرچوبه و کمی نمک اضافه کنید بذارید کامل آبش تبخیر بشه حدود بیست عدد آلو بخارا و دو تا سه قاشق آبلیمو یا آب نارنج یا آبغوره اضافه کنید و تفت بدید به آب مرغ اضافه کرده بذاری
اکثر انسان ها حتی جسارت دور ریختن لباس هایی که مدتهاست بدون استفاده در کمد هایشان آویخته شده را ندارند بعد از آنها توقع داریم که باور های غلطی را که قرن هاست در ذهن هایشان زنجیر شده است به راحتی کنار بگذارند و دور بریزند...!!!
"جهل نرم ترین بالشی است که بشر میتواند سر خود را بگذارد و آرام بخوابد"
همیشه ما را از شکست خوردند می ترسانند. سعی می کنند به صورت مطلق ما را از ریسک کردن دور کنند. اما در میان این خواسته مکثی وجود دارد. دقایقی که به خودتون بستگی دارد، دقایقی که آزادید برای چند سال یا حتی برای تمام عمرتان تصمیم بگیرید. شاید شما از افرادی باشید که با خونسردی تمام در مقابل خانواده اش می ایستد و می گوید: اما من انجامش خواهم داد و پایه همه چیزش هستم. اگه خانواده تون بعد از این حرف باز باهاتون مخالفت کردند، باید بگویم: متاسفانه، خانواده
اگر غذا زیادی ترش شد چه کنیم؟
برای رفع ترش شدن غذا شما می‌توانید؛ به خورشت خود یک تیکه نبات یا شکر و کمی زعفران با توجه به میزان خورشت خود اضافه کنید. برای ترش شدن قرمه سبزی تنها از شکر استفاده کنید.
توجه: برای اضافه کردن شکر به خورشت کم کم اینکار را انجام دهید. اجازه دهید شکری که به خورشت اضافه کردید خوب در خورشت حل شود آن را بچشید اگر بازهم نیاز بود شکر اضافه کنید.

ادامه مطلب
خدایا کجا برم
به کی رو بزنم
از کی توقع
و انتظار داشته 
باشم
کی رو محرم دلم کنم
وقتی جز نزد تو خیر 
یافت نمی شود.
وقتی جز نزد تو خیر 
و نیکی نیست.
پس به کجا چنین شتابان
برم.
وقتی تمام مشترکین مورد نظر
خاموشن و این تویی که فقط 
در دسترسی.
مشترک مورد نظری که 
با نظرت حال دلمان خوب شود.
اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک .
پیاز متوسط   ۳ عدد
لپه۱   نصف لیوان
گوشت (چرخ کرده یا خورشتی)
رب گوجه
سیب‌زمینی سرخ شده
اگه گوشت چرخ کرده‌ست که با پیاز تفت میدیم، اگه نه در قابلمه‌ای جدا گانه با کمی روغن و کمی آب گوشت رو تفت میدیم تا کاملا سرخ بشه.
پیاز رو خورد میکنیم و توی تابه میریزیم. اول بدون روغن تفت میدیم تا آب پیاز گرفته بشه. بعد روغن و زردچوبه اضافه میکنیم. و پیاز رو طوری سرخ میکنیم که طلایی مایل به مشکی بشه! ۳
وقتی پیاز سرخ شد لپه رو اضافه میکنیم و کاملا سرخش میکنیم.
این تجربه برای من حدود ١٧ سالی طول کشید تا متوجه بشم "مشکل من،فقط مشکل منه" و نباید توقع درک و شعور از ادمای دور و برم داشته باشم. اما حالا به شما میگم: مشکل شما مشکل شماست و 99 درصد ادما اهمیتی نمیدن، و اون ١٪؜ هم خوشحال هستن که اون مشکل رو داری :)
 
 
+ این مردم بعد از مراسم ترحیمت تنها فکرشون اینه ناهاری که میدن جوجه اس یا کوبیده:)
خیلی دوست دارم با قضاوت کم(بدون قضاوت، شعار بیهوده ایه) و بیشتر برای تحلیل و دونستن نظر شما، درباره نسل جدید آخوندهایی که تلاش خاصی برای جذب «همگان» میکنند؛ بنویسم.‌ آخوندهایی از جنس آقا میری و‌ نمونه های مشابه که کم کم به تعدادشون اضافه میشه. اما خب...هوای حوصله ام توی قرنطینه، نا پایدار شده. فعلا به این کامنت بسنده می کنم که به قاعده صدتا توئیت، من رو خندوند: آقا میری، تتلوی آخوندهاست! 
-------------------------------------------------
پ.ن: 
من حاجی رو از پیشوند
اگر غذا زیادی ترش شد چه کنیم؟
برای رفع ترش شدن غذا شما می‌توانید؛ به خورشت خود یک تیکه نبات یا شکر و کمی زعفران با توجه به میزان خورشت خود اضافه کنید. برای ترش شدن قرمه سبزی تنها از شکر استفاده کنید.
توجه: برای اضافه کردن شکر به خورشت کم کم اینکار را انجام دهید. اجازه دهید شکری که به خورشت اضافه کردید خوب در خورشت حل شود آن را بچشید اگر بازهم نیاز بود شکر اضافه کنید.

ادامه مطلب
امام هادی علیه السلام:هر زمان که پرچم(هدایت)شما از میانتان برداشته شد(امام در دسترس شما نبوده و  در دوران غیبت به سر بردید)از جلو پاهایتان توقع فرج داشته باشید(یعنی ظهور پیش پای شما و بسیار به شما نزدیک است)
((برگرفته از کتاب : غیبت نعمانی حدیث211))
باسلاممن تقریبامدت7ماه است که بایک پسری رابطه دارم،رابطه ای صمیمی داشتیم باهم تا سه ماه پیش تصمیم به ازدواج گرفتیم و باخانوادش آشناشدم خاستگاری هم اومدنطی این مدت که خونه ی اونا رفتم پرخاشگری های زیادی از طرف پارتنرم دیدم که خیلی آزاردهنده اس برامشوقی واسه کارکردن نداره و ازمن پول میگیره ، من خیلی آزادبزرگ شدم ولی اون به شدت منومحدودمیکنه ،بااینکه من شاغلم ازم توقع های زیادی دارهضمنا قبلا ترامادول مصرف میکرد کع ترک کرد ولی یه مدت بعذش مت
خوبه آدما گاهی ضعیف باشن ...
مدام که ادای قوی هارو درمیاری توقع اطرافیان ازت بیشتر میشه.
تایکم توخودت میری و سکوت میکنی میگن چته باز؟؟ لوس نکن خودتو بهت نمیاد!!
آره، بهت نمیاد!
کی دیده زمستون بمونه؟؟
صبح متوجه جوونه های ریز رو درخت های کوچمون شدم. 

ادامه مطلب
راننده میگه بارون بند اومد .میگم اوهوم .باز میگه فقط دو روز آفتاب ه فردا و پس فردا باز بارون میگیره ...من یاد آب و هوای همیشه ابری اسکاتلند میفتم . گیرم قبول شدم. گیرم تونستم گرنت جور کنم. گیرم داییم اونجا برا خونه و اینا بهم کمک کرد.واقعا میتونم روزهای همیشه ابری رو تحمل کنم؟از ترس این که داییم بگه عجب آدم سطحی ایه این و کلا ازم نا امید بشه و اینا تاحالا ازش نپرسیدم 30 ساله چجوری اون روز های همیشه ابری رو تحمل کرده ؟
شاید مسخره باشه ولی شاید از مهم
دو روز پیش ، در حال پیاده رفتن به سمت خیابان اصلی ، از پنجره ای که رو به کوچه باز بود چند جمله بلند شنیدم ، "سرما خوردی ؟ بهت گفتم شب سرد میشه آستین بلند بپوش الاغ ! " 
 
ظاهرا گفتگویی پدر و فرزندی بود ، اما نکته ای که توجه ام را جلب کرد ، نوع برخورد تلفیقی آن ، یعنی همزمان دلسوزانه و پرخاشگرانه و تحقیرانه بودنش بود . از خودم پرسیدم که چرا همین جمله را با عزیزم تمام نکرد ، و یا چرا اصلا فقط نگفت که بهش گفته شب آستین بلند بپوشه ؟ 
 
به این فکر کردم که
لوبیا سبز
قارچ
گوجه‌فرنگی
سیب‌زمینی سرخ کرده
پیاز
رب‌گوجه
نمک. فلفل. زردچوبه. پودر لیمو عمانی
ابتدا لوبیا رو شسته، برش میدیم، و با مقداری آب میذاریم تا پخته بشه.
لوبیای پخته شده رو جدا میکنیم، آبش رو هم جدا نگه میداریم.
پیاز رو سرخ میکنیم و بعد گوجه و قارچ رو اضافه میکنیم و تفت میدیم.
وقتی که قارچ سرخ شد و گوجه‌فرنگی هم پخته شد، لوبیای پخته شده رو اضافه میکنیم.
یکم تفت میدیم و بعد رب گوجه رو اضافه میکنیم.
ادویه‌ها رو هم اضافه میکنیم.
وقتی رب
با ادمای ضعیف اصلا میونه ی خوبی ندارم
کسایی که همیشه دیگران و مقصر میدونن
وقتی مشکلی پیش میاد به جای حل کردنش میشینن آبغوره میگیرن و میرن تو فاز افسردگی
همیشه ام توقع دارن دیگران درکشون کنن و باهاشون کنار بیان!
با اینا اصلا نمیتونم کنار بیام
پیام داده و درمورد یکشنبه از من میپرسه و من اون اطلاعات اندکی ک ازش دارم رو بهش میگم... یکم صحبت میکنیم و بعد میگه توقع داشتم شما بهم بگین! و شدیدن از این کارش راضی و خرسندم... اینکه ب درجه ای رسیدیم ک اون توقعات کوچک و دلخوری های کوچکی ‌‌ک پیش میاد رو ب هم بگیم کاملن برام با ارزشه و حس میکنم اینقدر برای همدیگه مهمیم و درک متقابل داریم ک نزاریم این حرفا تو دلمون بمونه!
 
سرم رو به صندلی تکیه دادم. خسته، داشتم به غصه‌هایی که این مدت خوردم فکر می‌کردم. کی می‌فهمیدشون؟ هیچ کی تقریبا‌. خودمونیم، توقع زیادیه شاید. ولی خب نهایتا نمی‌شه تا ابد از همه منزجر بود. باید چی کار کرد؟ شاید به پیشنهاد ب، باید پناه برد به درس. این دفعه درس بخونی، نه چون امتحانه و باید پاسش کنی، نه حتی چون دوستش داری؛ بلکه چون احساس می‌کنی باید سلامت روانت رو حفظ کنی و شاید این تنها راهه.
 برخی می گویند چرا اینقدر روی آمدن و نیامدن ،روحانی تاکید می کنید؛ او نبودنش بهتر از بودنش است و مگر در این هفت سال چه کرده که اکنون توقع داشته باشیم؟ درست است که روحانی بارها طی این هفت سال نشان داده نه توان و حال اداره شرایط سخت را دارد، نه اصلا می خواهد کاری کند؛
ادامه مطلب
خانم باربارا بیتز ۱۲۲۷ صفحه‌ کتاب نوشته با عنوان " معاینات بالینی و روش گرفتن شرح‌حال" که وقتی بخوانی اش _ تازه اگر کامل بخوانی _ یاد میگیری که چه طور از روی ظاهر مریض به مشکل درونی‌اش پی ببری. البته صرفا "یاد میگیری" و اینکه "بتوانی" هم خودش یک پروسه‌ی طولانی چند ساله‌ی سر و کله زدن با بیمارها را می‌خواهد. آن وقت ما ، انتظار داریم همه‌ی آدم‌های اطرافمان_بدون اینکه کتابی در مورد چگونگی شناخت ما خوانده باشند!_ از روی چهره‌مان بفهمند که دردما
خوب دیگه بچه ها وقت رفتنه کاری ندارید با من .
خوبی بدی هرچی از من دیدید حلال کنید .
چمدونمو بستم که برم . کم کم باس آماده بشم واسه رویت :دی
بله دیگه من میرم اماده بشم که رویت بشم وعید بشه دیه :دییییی
چیه نکنید توقع داشتید که بگم میخوام وبمو ببندم هان ؟ واقعا که جای شما رو تنگ کرده بودم ؟ بروید توبه کنید به درگاه خدا :دی
از شما چنین توقعی نداشتم :دی
برم که دیر شد فعلا :دی
زندگی جمعی دیگه چه کوفتیه
من دلم میخواد تنها زندگی کنم هروقت دلم خواست خانوادمو ببینم
الان خوب شد؟؟
بمن چه ۱۲ شب تازه میان خونه توقع دارن برم باهاشون شام بخورم
وقتی من تمام روز منتظرم ۱۲ شب با مهدی حرف بزنم
الان ک رفت خوابید خوب شد؟
اعصاب معصابم بهم ریخت اصن
استقلال بیشتری نیاز دارم....
تنهایی واقعا اونقدر منو اذیت نمیکنه که زندگی جمعی میکنه
واقعا از ته دلم احساس میکنم این د.و.ل.ت ما رو مسخره کرده! ببخشید ولی به نظرم دارن باهامون مثل یک حیوان رفتار میکنن که هروقت سرکشی کرد میندازنش توی قفس
دیگه داره بهم فشار میاد
حتی درسامم ناقص میخونم.یه سری جزوه هام توی تلگرامن و یه سری دیگشون نیاز به سرچ کردن دارن
از این طرف هم توی یه اتاق 15 متری بدون هیچ هم صحبتی گیر افتادم
این چه وضعیه واسمون ساختید
دلمون به چی خوشه که توقع داریم با اعتراض چیزی درست شه واقعا :/
هیچکس توقع نداشت همه تو یه انتظار خیلی عجیب فرورفته بودن ..انگار قراره چند سال دیگه به چیزی که براش انتظار میکشن برسن ..
اما همیشه اوضاع همونطوری که ادما میخوان پیش نمیره .
نوه های خاله جونم خیلی عجله داشتن و همرو شگفت زده کردن ..یه دوقلوی ناز ،یه دختر و یه پسر ..خیلی تو دل میرن ..چه حس قشنگیه نگا کردن به دستای کوچولو و ظریفشون .
اوه خدای من چقد ریزن ..
سلام ...
 
خیلی وقته هر وقت تصمیم به نوشتن می گیرم ، کمتر از نیم ساعت بعدش ، روبه روی خودم ، یه کاغذ میبینم که پر شده از شاعرانه ها ...
اصلا انگار نوشته هایی که سرشار از واژه هستن ، از هر حسی خالی ان ...
اونقدر که حوصله ی آدم ها رو سر می برن ...
اونقدر که  لحظه های تلاقی نگاه ها رو سوخت می کنن ...
این توضیح های اضافه حتی میتونن کلام ملیح آدم ها رو به یه مسیر دیگه ببرن...
توضیح اضافه
توضیح اضافه
توضیح اضافه
""""" توضیح اضافه ممنوع """""
آدما باید یاد بگیرن حرف ها
 انجام اضافه کاری در مأموریت ها به چه صورت است❓ آیا در مأموریت ها می توان کارفرما را ملزم به پرداخت اضافه کاری به کارگران نمود❓
اجبار کارفرما به پرداخت فوق العاده اضافه کاری به کارگری که حسب مقررات ماده 46 قانون کار به مأموریت اعزام می شود و در زمان مأموریت بنابر ماهیت موضوع مأموریت بیش از ساعات عادی کارگاه اشتغال بکار دارد اصولاً با عنایت به عدم نظارت کارفرما بر کار کارگر و ساعات کار او و نیز توجه به مسئله ارجاعی بودن کار اضافی به کارگر، ف
با تلفیق مفاد مواد ۵۱ و ۶۲ و ۶۳ قانون کار چنین نتیجه گیری می شود: اگر کارگر در روزهای تعطیل رسمی کار کند و به جای آن روز دیگری تعطیل نشود باعث افزایش ساعات کار کارگر از مدت ساعات کار موظفی و در نهایت اضافه کاری می شود.
عنوان تعطیل کاری همان اضافه کاری است و این عنوان عرف شده و در قانون کار تعطیل کاری وجود ندارد.
از لحاظ روحی خوبم، همیشه زمستونا تپل و زرنگ میشم....
یاد گرفتم نترسم و رو به جلو برم و این خیلی برام خوبه 
یاد گرفتم قرار نیست زندگی من مث بقیه پیش بره و همیشه نتوان مث عرف جامعه پیش رفت ...یاد گرفتم راهی رو بسازم به جای اینکه توقع داشته باشم راهی برام ساخته بشه..و یاد گرفتم منتظر دست های خودم باشم نه هیچ اعجازی....
خدایا کمکم کن بتونم همینطور پیییش برم
یه دوست دارم که اینجا نیستاااا،ایرانه.بعد ایشون کلاااا اخلاق سردی داره،مثلا یه مدت طولانی دوست صمیمیه من بود.من توقع نداشتم اینجوری باشه ولی بود و من نباید توقع میداشتم.اخه ادم که نمیتونه دیگران رو عوض کنه.مخصوصا اگه خود طرف به این قضیه اگاه نباشه.اره واقعیتش بارها و بارها ناراحت شده بودم،همین باعث شد که من تصمیم گرفتم که کلا بی محلی کنم نسبت بهش.
بعد چون ادم مغروریه،اگه بی محلی ببینه حساابی داااغ میکنه تا حدی که تا قیامت دیگه با ادم سلام ع
۱-عدم توقع از دیگران 
اگر کار برای خداست , انسان مخلص , چشمداشت تشکر و قدر دانی از غیر خدا ندارد . اگر قدرنشناسی و ناسپاسی هم دید , باز در عمل خویش ثابت قدم و استوار است . این نشانه ان است که برای خدا کار می کند . 
گاهی کسی بدون پول , خدماتی انجام می دهد ولی دوست دارد که مردم بدانند و بگویند که او بی پول کار می کند . این با اخلاص سازگار نیست 
گاهی اگر از کسان دیگر نام می برند ولی از دیگری اسمی برده نمی شود . اگر در دل ناراحت شود که چرا مرا مطرح نساختند .
امروزه با توجه به زندگی ماشینی و کم تحرکی روز به روز بر آمار چاقی و اضافه وزن افراد اضافه می شود. همیشه داشتن اندامی متناسب و زیبا چه برای آقایان و بانوان  مهم بوده است. نداشتن اضافه وزن و اندامی ایده آل در داشتن اعتماد به نفس بسیار تاثیر گذار است.
ادامه مطلب
امروز به این قضیه فکر کردم که مهدی یه فرصت هست برای خودسازی ، برای نزدیک تر شدن به خدا ، برای حال خوب پیدا کردن .. مشکل از جایی شروع می شه که همه ما توقع بی انصافانه ای از مهدی داریم . اون بنده خدا کم شنوا هست و من خودم به شخصه بارها سرش غر و داد زدم .
مثلا داره لیبل می زنه می گم مهدی نزن اما متوجه نمی شه و می زنه و کدها قر و قاطی می شن و من جوش میارم ، داریم گونی میاریم داخل اون هم سرش پایین هست و قصدش کمک هست بعد می گم مهدی بذاریمش اینجا ، اما یهو می ب
نمی‌دونم چی بگم.اصلا حق دارم از دستت عصبی باشم؟فقط می‌دونم این بودن و نبودنت قلبمو از بی‌قراری آتیش میزنه.تو رو که می‌بینم فکر می‌کنم دنیا هنوز زیباییاشو داره.تو یه زیبای زخمی‌ای.تو یک لاله‌ی واژگونی...همونقدر کمیاب،  همونقدر محزون، همونقدر ظریف، همونقدر زیبا.یه لاله‌ی واژگون بنفشی که گلبرگش زخمیه.یه لاله‌ی واژگون که وسط علف‌های هرز گم شده.ولی من می‌بینمت.می‌دونی که من می‌بینمت؛و می‌دونم که تو هم می‌بینی که من می‌فهممت.هنوز نمی
علی رغم همه حمایت های مسئولین و انگیزه دادن هاشون به نظرم برگشت شاخص امروز فرصت خروج بود و به شخصه تا پایدار شدن وضعیت بازار ( وضعیت شاخص) توصیه به ورود نمیکنم به خصوص اگر خرده سرمایه دارید.

در نهایت این ما هستیم که باید با بازار پیش برویم نه این که انتظار داشته باشیم بازار طبق توقع و انتظار ما پیش برود.
برای اضافه پیمانه از این شیوه های سالم استفاده کنید: - برای افزودن اندازه از مواد غذایی پرکالریسالم ماننند مغزها و تخمه های خوراکی و انواع پنیرها مصرف کنید. - گوشت های لخم و بدون روغن بخورید. - میان وعده های حاوی پروتئینو همچنین کربوهیدرات های سالم استعمال کنید. - درون طول روز چندین وهله غذایی کوچک بخورید. - تمرین های ورزشی قدرتی انجام دهید. پیش از آنکه برنامه اضافه وزن را ابتدا کنید، با دکترتان مشی کنید.
دمی گوجه با سیب زمینی#دمی_گوجه #استانبولی_پلو بدون گوش
تراکنش بر روی دستور                                                                    
1 نفر این دستور را درست کردند
مواد لازم۳ نفر
۲ عدد پیاز نگینی
دستورپخت عالی برای دمی گوجه با سیب زمینی. #دمی_گوجه #استانبولی_پلو بدون 
۲ عدد گوجه پوست گرفته
۱۰ گرم کره
۱ و ۱/۲ ق غ رب گوجه
۱ و ۱/۲ پیمانه برنج
۲ عدد سیب زمینی کوچک
مقداری نمک، فلفل، دارچین، آویشن، پودر سیر، کاری، زنجفیل
مراحل۱ سا
شنیده اید که می گویند امروزه مشکل این است که مردم از رابطه زناشویی خود بیش از حد توقع دارند ؟طی جلسات مشاوره ازدواج مرکز روانشناسی مهر به این باور خواهید رسید که این امر هیچ ایرادی ندارد به شرط اینکه همسر شما هم همان توقعات را داشته باشد و در ضمن این توقعات واقع بینانه باشد.
توقع بهبود رابطه زناشویی
هیچ وقت قدرت تفکر مثبت را دست کم نگیرید .پژوهشهای روانشناسی خانواده نشان می دهد اگر توقع داشته باشید رابطه شما بهبود یابد امکان دست یابی به ای
بچه ها امروز با یک ترفند خیلی خوب و کاربردی با شما هستیم. حتما برای شما هم پیش اومده که رمز ادمین سایت رو فراموش کردید. یک روش اینه که شما از طریق دیتابیس کاربر ادمین رو پیدا کنید و رمز کاربر رو تغییر بدید که این روش دردسرهای خودش رو داره.
در این آموزش می تونید یک روش دیگه که اضافه کردن یک کد به فایل functions.php اضافه کنید.
ادامه مطلب
خیلی وقته که اون ریلکس بودنه اون الکی شاد بودنه و اون حسه خوبه پر زده رفته.آدم چشم میبنده و باز میکنه میبینه شت!چه قدر همه چی عوض شده!عوض؟نه بد شده.اینقده خودمو خسته میکنم که تا یه جا ثابت میشینم بدنم ذوق ذوق میکنه و از شدت کوفتگی بی حس میشه،شبا تا سر رو بالشت میذارم درد توی پاهام مثل مسکن عمل میکنه.اولین امتحان از این ترم دیروز بود،پیاده رفتم سمت خونه ی اَ.خ نزدیک خونه شون که رسیدم دیدم داره از پالای راه پله طبقه دوم نگام میکنه صدام زد،گفتم بی
 
طرز تهیه خورش کرفس با پنیر کبابی
شاید اولین باری که خورش کرفس درست شد، کسی توقع نداشت با ترکیب نعنا و کرفس و گوشت، هم‌چنین خورش لذیذی را بچشد. اکثر خورش‌های ایرانی با مرغ یا گوشت تهیه می‌شوند و خیلی از افراد ممکن است به خاطر رژیم خاصی که دارند، قید درست کردن غذاهای گوشتی را بزنند. پنیر کبابی با بافت نسبتا سفت و طعم فوق‌العادش بعد از گریل شدن به خاطر داشتن مقدار قابل توجهی پروتئین و کلسیم بهترین جایگزین گوشت در تمام خورش‌ها و غذاهایی که ب
واقعا دلم میخواد بعد از صحبت‌هایی که قراره شنبه اتفاق بیفته یه پشتیبان روحی داشته باشم.کاش میشد چند ساعت دیگه کنارم باشه بعد بره (واسه همیشه؟) نه به خاطر اینکه چیزی بینمون پیش بیادا، نه. فقط واسه وداع پایانی.ولی خب از اونجایی که خواسته‌های من فقط روی کاغذ برای سامر چایلد مهم بوده و نه در عمل، امیدی به برآورده شدنش نیست.شاید من توقع زیادی دارم از کسی که دیگه تو زندگیش نیستم. هم؟
یادم میاد که سیطره ی یاد کنکور کارشناسی به حدی بر همه ابعاد زندگی ام بالاگرفته بود، که بیشتر از اینکه برای آمادگی مرگ چیزی پیش بفرستم، برای آمادگی کنکور چیز پیش می فرستادم.
و موفق هم شدم
اگرچه توقع بیشتری می رفت از اون من، ولی خب از سابقون کنکور بودم.
نمی دونم چرا واقعیت یقینی ای همچون مرگ به اندازه ی کنکور کارشناسی برام شهودی نشده!
چرا نمیشینم ورق ورق حقایق رو بخونم و از سردذگمی دربیام؟
چرا برای اون واقعه ی عظیم حقایق و تقوا رو در لوح جانم ثب
کم کم آخرین لحظات سال 97 هم سپری میکنم. در این لحظات مثل همه آدم ها دعاهای کلیشه و البته مهم سلامتی، شادی و موفقیت برای خودم و همه افراد دارم.
مهمترین اتفاقی که برام توی سال جددی می تونه رخ بده اتمام سربازی و خروج از کشور هستش. حداقل خروج از خونه فعلی کمترین حد توقع من از کائنات و خداوند هستش.
خدا کمک کنه بتونم مفید باشم و شاد و ستون!
به امید 98 پر از شادی و موفقیت برای همه :)
 
هرسال و هربار سفر رفتن تجربه و چیز‌های جدیدی به آدم یاد میده! ولی به نظر من امسال سفر خیلی جذاب تر و عجیب تر بود! از هتل و تعریف و تمجیدهای الکی و آب و هوا بگیر تا غذا و خورد و خوراک! ولی از اونجایی که به نظر من خورد و خوراک خودش یه دلیلِ سفر می‌تونه باشه، می‌پردازم به خوراک!!! (می‌پردازم، از مصدرِ پرداختن! خیلی جالبه که مصدرش "پرداختن" ع ولی توی فعلش "خ" به "ز" تبدیل میشه! [توقع من از جوری که باید صرف میشد: می‌پرداخم] )
ادامه مطلب
خورشت آلو اسفناج
دستور تهیهاول از همه توی قابلمه روغن میریزیم و یه دونه پیاز بزرگ و نگینی خرد میکنیم و بهش زردچوبه میزنیم و سرخش میکنیم.تکه های مرغ رو بهش اضافه میکنیم و تفتش میدیم.بهش نمک و فلفل اضافه میکنیم.نیم کیلو اسفناج و خرد میکنیم و تو تابه تفتش میدیم،ابش که کشیده شد روغن میریزیم و سرخش میکنیم،اسفناج سرخ شده رو به پیاز و مرغ تفت داده شده اضافه میکنیم و یکم که این مواد باهم میکس شد بهش آبجوش اضافه میکنیم تا حدی که روی مرغها رو بپوشونه.م
دارم فکر میکنم شاید حق با من نبودو من خیلی سریع ناراحت و غمگین شدمو عصبانی و اومدم توی اتاق. به هر حال الان پشیمونم. شاید حق با من نبود. شاید نباید توقعی داشته باشم. شاید باید خودم برای خودم کارامو انجام بدم. شاید هزار تا شاید دیگه. اما دست خودم نبود. یه ذره نازک نارنجی شدم حتما. ولی خیلی هنوز ناراحتم اصلا مهم نیست حق با منه یا نه من نمیدونم چی بگم فقط دلم میخواست توقع برخورد دیگه ای داشتم اما اونا ... نباید از هیچکس توقع داشته باشم. هیچکس به من اهم
این داستانیه که برای خوشی این دل شروع کردم. پس نه انتظاری از خودم دارم نه برام حیاتیه که جذاب و... باشه. آزاد و بی‌قید و توقع‌ طوری:
شبی زمستانی بود. از آن شب‌هایی که دل ابرهای تیره ریش بود و برف، رقصان می‌بارید. کوچه‌ها یخ‌زده و سفید و غم‌ناک و درختان خشک و خشن بودند. آرام و خرامان و هماهنگ با نرمیِ رقص دانه‌های برف قدم برمی‌داشت. می‌خزید. باد زمستانی ملایم می‌وزید و موهای نیمه‌جعدش را تاب می‌داد.
ادامه مطلب
در دیدار رئیس جمهور و هیئت دولت: ما با دولت هند روابط خوبی داریم اما انتظار و توقع از دولت هند این است که سیاستی منصفانه در قبال مردم نجیب کشمیر در پیش بگیرد و به مردم مسلمان این منطقه زور گفته نشود/ وضعیت کنونی منطقه کشمیر و اختلافات هند و پاکستان در این زمینه نتیجه اقدامات انگلیس خبیث به هنگام خروج از شبه قاره هند است. انگلیسی ها برای استمرار درگیری در کشمیر، تعمدا این زخم را در این منطقه برجای گذاشتند.
سلام و عرض ادب به شما گل دوستان محترم 
امروز در خدمت شما هستم با معرفی یکی دیگه از گیاهان کلیشه ای که معمولا بیشتر ما تجربه حضور آنها در خانه هایمان را داشته ایم . شفلرا ، گیاهی بی عار  ، زیبا ، کم توقع ، مقاوم و کلا هرچی بگویم کم گفته ام . 


ادامه مطلب
امتحان از 7.4 نمره بود و من با خودم میگفتم اگر 5 بگیرم خوبه! (حس خوبی بهش داشتم)
3 تا امتحان دیگه هم داره که از مجموع اونا 9 یا 10 میگیرم و فارما رو با 14 15 پاس میکنم!
بعد از امتحان کلا ناامید شدم (فکر نمیکردم حتی 2 بگیرم!) 
نمره هارو زدن! با استرس وارد سایت شدم دیدم زده 4.81 :| (خب خیلی نزدیک به 5 دیگه) 
+ اضافه میکنم که اگر این سوالارو به خود استاده میدادی نمیتونست 5 بگیره! 
بعد تو کانال پیام گذاشتن که بیشتر از 50 نفر کمتر از نصف نمره رو گرفتن و ظاهرا 1.85 نمره ب
کدبانو بودن به شش نوع غذا و تنقلات گذاشتن سر سفره نیست. کدبانو بودن یعنی نون پنیر هم که میذاری سر سفره جوری مدیریت کنی که به خنده و خوشی خورده بشه. توهم کدبانو بودن که برداری خودت رو اونقدر با کارهای بیخود میکشی زیر بیگاری که اخرش کل خستگی روز رو هم ادویه میکنی میپاشی رو سفره و میگی همینم از سرتون زیادیه. بعد به خاطر همین غذای زهرمای و اخلاق زهرمارتر توقع تشکر هم داری حتما!
من فکر می‌کنم آن چه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود، این است که:
غالبا ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه‌ی دید ما نگاه کند! در صورتی که درون هر آدمی، دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت‌ها روابط، شکل مناسب‌تری خواهند داشت.
 
گونتر گراس
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی ڪه خوب باشی شڪننده تر می شوی...
با هر قدرناشناسی دلت ترڪ بر میدارد، می شڪند...
تڪه های شڪسته را در دستانت می گیری...
نگاه میڪنی به نتیجهٔ زیادی خوب بودنت!
زیادی خوب بودن خوب نیست 
زیادی ڪه خوب باشی به زیادی خوب بودنت عادت می ڪنند...
آن وقت ڪافی است ڪمی بد شوی
همه گمان می ڪنند زیادی بدی! 
سیمین بهبهانی
توی این سال ها خیلی برام پیش اومده که دو تا از دوستام با هم بحث و دعوا داشته باشن و هر کس به اندازه سهم خودش از من توقع داره طرف اونو بگیرم. ولی من همیشه حرفم این بوده که من با هر دو طرف دوستم و این مسئله رو باید بین خودشون حل کنند. هرچند که همیشه حرف دو طرف رو شنیدم و گاهی پیش خودم قضاوت شون کردم اما خب سعی کردم تاثیری در روابط م باهاشون ایجاد نکنه. حالا که بهش فکر می کنم شنیدن همه اون بحث ها و جدل ها فقط برای من اینو داشته که دو طرف رو بیشتر بشناسم
چقدر چقدر به خودم سخت میگیرم سر موضوعات الکی
چقدر نظرات آدما و رفتارشون برام مهمه
چقدر از اونایی که دوستشون دارم توقع دارم
چقدر منتظر آدمام
چقدر به خودم سخت میگیرم
چقدر گریه میکنم
چقدر دل بابا و مامان مهربون و نگرانم رو خون میکنم الکی
چقدر تو این زندگی اذیتم
چقدر یادم رفته لذت بردن رو
 
چقدر خوب بلدم خودم رو ناراحت کنم،الکی،الکی!
لوبیا سیاه از جمله حبوباتی است که برای سلامت استخوان، کاهش فشارخون، کنترل دیابت موثره ولی در سفره ما ایرانی ها خیلی پرمصرف نیست
من یک سوپ ساده که از لوبیا سیاه تهیه می شد را امتحان کردم. به نظر خانواده ام خوب بود شما هم دوست داشتید امتحان کنید.
برای 3 نفر
حدود دو سوم پیمانه لوبیا سیاه را 8 ساعت توی آب نمک خیس کنید.
یک پیاز را تفت بدهید. سپس یک سیر و کمی تفت بدهید. کمی زردچوبه و پودر زیره سبز و کمی فلفل جیلی بزنید.
لوبیا را با آب شسته و اضافه کنید و
 
برای خدا قدمی برداشته ایم که توقع داریم او هم خواسته مان را اجابت کند؟ خدا به اندازه کافی در حقمان لطف داشته و بالاترین نعمت هایش را ارزنی مان نموده است؛ اما آیا کمترین وطیفه ما در قبال او اطاعت از فرامینش و عمل به دستورات دینش نیست؟ اگر برخلاف جهت خدا حرکت می کنیم خیلی نباید توقع اجابت دعاهایمان را داشته باشیم. بنده ای که مطیع خدا باشد خدا نیز امور زندگی اش را تسهیل نموده و عالم ماده و معنا را مسخّر او قرار می دهد:
«مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّ
1. هفته‌ی پیش با دبیر دینیمون وقتی داشتیم میومدیم از مدرسه بیرون یهو یه جمعی از مسئولین مدرسه ما رو باهم دیدن و اینا.. بعد مثل اینکه به دبیرمون خیلی تیکه انداختن و گفتن اگه آنه مشکلی داره مشاور داریم و.. دبیرمون هم گفته نه من یه مشکلی داشتم آنه حلش کرد. و خیلی چیزای دیگه.. خیلی برام سواله که چرا؟ 
این هفته یهو سر کلاس یاسمن با یه حالت مظلومی برگشت گفت منم میخوام بیام و اول خیلی نگرفتم و فقط حدس زدم منظورشو و گفتم خا بیا! حالا کجا رو میگی؟ چون یکی د
امام جمعه موقت تهران با اشاره به مسئله کشمیر گفت: «مسئله کشمیر جزء مصیبت‌های ما است و هیچ گاه توقع نمی رفت نخست وزیر هند خلاف قانون مصالح داخلی این اقدامات را بکند. این حرکت هم بر خلاف وحدت بشری و هم بر خلاف قانون بین الملل و قانون اساسی هند است لذا به هند توصیه می‌کنیم در کار خودش تجدید نظر بکند زیرا در این کار پیروزی وجود ندارد. مسئولان هند از خدا بترسند و از این حرکت اعلام پشیمانی کنند
خب بچه‌ها به تمرین اضافه کردن کلیدواژه‌های منفی در گوگل ادوردز خوش اومدین! خب همونطور که اینجا می‌بینید زبانه‌ی کیورد رو داخل یکی از گروه‌های تبلیغم باز کردم، حالا برای اضافه کردن کلیدواژه‌های منفی اگر یک فهرستی از کلیدواژه‌ها رو از قبل تعیین کردید تا به گروهتون اضافه کنید،
ادامه مطلب
سلام
همه ما نظراتی رو تو این وبلاگ دیدیم که یه پسر رفته خواستگاری دختری یا خانواده سطح پایین تر از خودش و بعضا خیلی پایین تر. اما با توقعات نجومی اون ها مواجه شدن و رفتن. این یه حقیقته که همه مون مشابهش رو یا دیدیم یا تجربه کردیم با حداقل شنیدیم از اطرافیان. 
اگر از دید علم اقتصاد نگاه کنیم یه پدیده مشابه ای اون جا وجود داره که به شکست مکانیزم بازار معروفه که اقتصاد خونده ها میفهمند منظورم چیه.
حالا سوالم اینه که به نظرتون چرا این اتفاق رخ میده
در نهایت اضافه شدن اسلحه جدید و لباس های جدید و رفع باگ و ایجاد چند تغییر 
- اضافه شدن تغییر اسلحه سریع که میتونید در حین درگیری به سرعت تفنگ جایگزین رو انتخاب کنید و با فشار دادن L1/LB/TAB اسلحه ی از قبل تعیین شده رو جایگزین اسلحه ی فعلی بکنید 
- کارت ها باز هم دچار تغییرات و به تعادل نسبی رسیدن که همه بازیکنا بتونن استفاده کنن و قدرت بیش از اندازه به کسی نده 
- پایداری بیشتر اسب ها ، اسب شما کمی بعد از تصادف سقوط میکنه و این کار باعث میشه اسب شما سر

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جواهربازار